غزل شمارهٔ ۱۳۰۶
یک سر مو راستی در طاق ابروی تو نیست
رحم در سر کار مژگان بلاجوی تو نیست
می دهی صد وعده و فی الحال بر هم می زنی
این اداها لایق چشم سخنگوی تو نیست
بی سبب از شاهراه وعده بیرون می روی
این روش زیبنده بالای دلجوی تو نیست
از کنار شمع می آری برون پروانه را
شعله آتش حریف تندی خوی تو نیست
پر مرنجانم که رو در کافرستان می نهم
حلقه زنار کم از حلقه موی تو نیست