شمارهٔ ۶۳

عطار / مختارنامه / باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر

امروز منم نشسته نه نیست نه هست
در پردهٔ نیستْ هست شوریده و مست
چه چاره کنم چو شیشه افتاد و شکست
هم دست ز کار رفت و هم کار از دست