غزل شمارهٔ ۳۴۸۶
عاشقان زان لب شیرین به سخن ساخته اند
بوشناسان به نسیمی ز چمن ساخته اند
چون قلم، موی شکافان دبستان وجود
از دو عالم به سر زلف سخن ساخته اند
کی به آن گلشن بیرنگ توانند رسید؟
بلبلانی که به این سبز چمن ساخته اند
گوشه ای گیر ازین بزم که صحبت سازان
بارها از لب پیمانه سخن ساخته اند
خون به جای عرق افشانده ام از جبهه سعی
تا کف خون مرا مشک ختن ساخته اند
زود باشد که زبان در قفس کام کشند
صائب آنان که به گلهای چمن ساخته اند