غزل شمارهٔ ۱۳۷
عاشقان هرچند مشتاق جمال دلبرند
دلبران بر عاشقان از عاشقان عاشقترند
عشق مینازد به حسن حسن مینازد به عشق
آری، آری، این دو معنی عاشق یکدیگرند
در گلستان گر به پای بلبلان خاری خلد
نو عروسان چمن، صد جامه بر تن میدرند
جان شیرین با لبت آمیخت، گویا، در ازل
گوهر جان من و لعل تو از یک گوهرند
ای رقیب از منع ما بگذر که جانبازان عشق
از سر جان بگذرند، اما ز جانان نگذرند
مردم و رحمی ندیدم زین بتان سنگدل
من نمیدانم مسلمانند یا خود کافرند؟
با تن لاغر هلالی از غم خوبان منال
تن اگر بگداخت باکی نیست جان میپرورند