غزل شمارهٔ ۲۲۱۸
تا به دل تخم عشق کشته شده است
آه من در جگر برشته شده است
پا مزن بر حنای گریه من
که به خون جگر سرشته شده است
آدمیزاده من از خط سبز
تا نظر می فکنی فرشته شده است
زان میان پیچ و تابها دارم
که خدایا چگونه رشته شده است!
خال را چون سپند نیست قرار
تا ز می چهره ات برشته شده است
ندهم دل به نوخطان چه کنم
چون قلم بر سرم نوشته شده است
شد ز خط خال او دراز زبان
این گره را ببین که رشته شده است
برندارم نظر ز موی میان
سوزنم مبتلای رشته شده است
تا ز زانو نموده ام بالین
بسترم پر پر فرشته شده است
همچو خورشید نان من ز شفق
سالها شد به خون سرشته شده است
نسخه زلف و سنبل و ریحان
همه از روی هم نوشته شده است
نیست چون موج بیمم از طوفان
تا عنانم ز دست هشته شده است
صائب از نامه ام سبک مگذر
که به صد خون دل نوشته شده است