غزل شمارهٔ ۲۴۰۹

بی علایق چون شود سالک به منزل می رسد
چون شود بی برگ نخل اینجا به حاصل می رسد
بردباری پیشه خود کن که در راه سلوک
هر که سنگین تر بود بارش به منزل می رسد
دست رد ما را به درگاه قبول حق رساند
حق پرستان را مدد دایم ز باطل می رسد
بیقرار شوق در یک جا نمی گیرد قرار
اول سیرست چون سالک به منزل می رسد
رهنوردان را سبکباری بود باد مراد
کف به اندک سعیی از دریا به ساحل می رسد
من به چندین دستگاه از دست یک دل عاجزم
چون صنوبر با تهیدستی به صددل می رسد
گرچه حاصل نیست صائب تخم آتش دیده را
دانه دلها چو می سوزد به حاصل می رسد