غزل شمارهٔ ۲۴۵
ز من حجرهٔ خویش پنهان مکن
جهان بر دل من چو زندان مکن
سلامی که میگفتهای تاکنون
اگر بیشتر نیست کم زان مکن
اگر در دل تو مسلمانی است
پس آهنگ خون مسلمان مکن
سخن بازگیری ز چاکر همی
مکن جان مکن جان مکن جان مکن