غزل ۲۲۰

سعدی / دیوان اشعار / غزلیات

دلم خیال تو را ره نمای می‌داند
جز این طریق ندانم خدای می‌داند
ز درد روبه عشقت چو شیر می‌نالم
اگر چه همچو سگم هرزه لای می‌داند
ز فرقت تو نمی‌دانم ایچ لذت عمر
به چشم‌های کش دلربای می‌داند
بسی بگشت و غمت در دلم مقام گرفت
کجا رود که هم آن جای جای می‌داند
به حال سعدی بیچاره قهقهه چه زنی
که چاره در غم تو های های می‌داند