غزل شمارهٔ ۵۰۴۰
با خلق آشتی کن وبا خود به جنگ باش
فیروز جنگ معرکه نام وننگ باش
انجام بت پرست بود به ز خود پرست
در قید خود مباش وبه قید فرنگ باش
خلق وسیع و رزق به یک کس نمی دهند
خلق وسیع داری، گو رزق تنگ باش
چون ماهی ات مباد ز نرمی فرو برند
در کام خلق، اره پشت نهنگ باش
بر صلح و جنگ اهل جهان اعتماد نیست
چون صلح می کنند مهیای جنگ باش
از چشمه سار تیغ بشودست و روی خویش
در آفتاب زرد خزان لاله رنگ باش
گر پشت پا به عالم صورت نمی زنی
تا حشر در شکنجه این کفش تنگ باش
صائب هزار بار ترا بیش گفته ام
با خلق صلح کل کن و با خود به جنگ باش