شمارهٔ ۴۱۱ - حضور دوستی خواهد
ای زمین را ز بهر خدمت تو
آسمان بارها ثنا گفته
وی به الماس خاطر وقاد
در اسرار اختران سفته
ز اعتدال بهار خاطر تو
بوستان کمال بشکفته
دامن همت تو گرد فساد
از محیط فلک فرو رفته
من ز بیداری قضا و قدر
روزها همچو بخت خود خفته
تو نپرسی که آخرت چون زد
بر زمین آسمان آشفته