شمارهٔ ۴۱۲ - شراب خواهد
بار خدایا به فضل بندهٔ خود را
گر بتوانی فرست پارهٔ باده
زان می آسوده کز پیاله بتابد
چون ز بلور سپید بسد ساده
زانکه بدو تند کره رام توان کرد
زانکه ازو گردد ایستاده فتاده
زانکه مرا کرهایست تند و زنخ سخت
سرکش و بدخو میانهٔ گلهزاده
بنده بدو جز به می سوار نگردد
ور نبود می بماند بنده پیاده