غزل شمارهٔ ۴۸۲
فتنه روز جزا خانه نشین است اینجا
فتنه این است که در خانه زین است اینجا
مردی از پرده ناموس برون آمدن است
هر که مانده است درین پرده، جنین است اینجا
پیش جمعی که نمودند قیامت را نقد
صبح محشر نفس باز پسین است اینجا
وحشی فیض، شکار دل بی قیدان است
پرده دیده صیاد، کمین است اینجا
خاکساری رخ دشمن به زمین می مالد
آسمان عاجز هر خاک نشین است اینجا
اختیاری است فنای دل روشن گهران
مرگ زهری است که در زیر نگین است اینجا
در قیامت دل پر آبله دارد صائب
دست هر کس صدف در ثمین است اینجا