گزیدهٔ غزل ۳۲۲
برفت آن دل که با صبر آشنا بود
چه میگویم ؟ نمیدانم کجا بود ؟
همه شب دیدهام خفتن ندادست
که بوی گلرخ من باصبا بود
منال ای بلبل از بد عهدی گل
که تابودست خوبی بیوفا بود