بخش ۸ - در صفت کمانداری و تیراندازی وی

جامی / هفت اورنگ / سلامان و ابسال

از کمانداران خاص اندر زمان
خواستی ناکرده زه چاچی کمان
بی مدد آن را به زه آراستی
بانگ زه از گوشه‌ها برخاستی
دست مالیدی بر آن چالاک و چست
تا بن گوش‌اش کشیدی از نخست
گاه بنهادی سه پر مرغی بر آن
رهسپر گشتی به هنجار نشان
ورگشادی تیر پرتابی ز شست
بودی‌اش خط افق جای نشست
گرنه مانع سختی گردون شدی
از خط دور افق بیرون شدی