غزل شمارهٔ ۶۹۶۰

در سینه عشاقی و از سینه جدایی
چون صورت آیینه ز آیینه جدایی
در چشمی و در چشم نیایی ز لطافت
گنجینه نشینی و ز گنجینه جدایی
در ظرف زمان شوکت حسن تو نگنجد
نوروزی و از شنبه و آدینه جدایی
نزدیکتری از رگ گردن به حقیقت
هر چند که از عاشق دیرینه جدایی
پنهانی عالم ز وجود تو هویداست
آیینه پرستی و ز آیینه جدایی
غیر از تو سخن را کسی این رنگ نداده است
صائب تو ازین مردم پیشینه جدایی