غزل شمارهٔ ۱۸۵
با رخ زرد آمدم سوی رخت ای سرو ناز
یعنی آوردم به خاک درگهت سوی نیاز
دولت حسن و جوانی یک دو روزی بیش نیست
در نیاز ما نگر، چندین به خسن خود مناز
عمر بگذشت و شب تاریک هجر آخر نشد
یا شبم کوتاه میبایست، یا عمرم دراز
تاب بیماری ندارم بیش از اینها، ای فلک
یا نسیم روحپرور، یا سموم جانگداز
مردم چشم هلالی پاک میبازد نظر
رو متاب، ای نازنین، از مردمان پاکباز