غزل شمارهٔ ۹۶
سایهای کز قد و بالای تو بر ما افتد
به ز نوریست که از عالم بالا افتد
هر کجا دیده بر آن قامت رعنا افتد
رود از دست دل زار و همانجا افتد
هر که در کوی تو روزی به هوس پای نهاد
عاقبت هم به سر کوی تو از پا افتد
آن که افتد سر ما در گذر او همه روز
کاش روزی گذر او به سر ما افتد
افتد از گریه تن زار هلالی هر سو
همچو خاشاک ضعیفی که به دریا افتد