شمارهٔ ۶۳
گنج اسم اعظم از ذات و صفات
آشکارا کرده اندر کائنات
هر کجا کنجی است گنجی در وی است
کنج هر ویرانه بی گنجی کی است
معنی او گنج و صورت چون طلسم
در چنین گنجی بود آن گنج اسم
جام می باشد حبابی پر ز آب
نوش کن جامی که دریابی شراب
نسخهٔ اسما بجو یک یک بخوان
وحدت اسم و مسما را بدان
بی من و تو ، من تو ام تو هم منی
ور تو من گوئی و تو باشد منی
در مراتب آن یکی باشد هزار
در هزاران آن یکی را می شمار
آن یکی در هر یکی پیدا شده
قطره قطره آمده دریا شده
اسم اعظم گنج و اسما چون طلسم
نعمت الله را بجو دریاب اسم
آفتابی را ببین در ذره ای
عین دریا را نگر در قطره ای