غزل شمارهٔ ۶۲۶۵
آه با دیده اختر چه تواند کردن؟
دود با روزن مجمر چه تواند کردن؟
حسن فولاد بود گردن باریک اینجا
تیزی تیغ به جوهر چه تواند کردن؟
دل روشن چه غم از موج حوادث دارد؟
شورش بحر به گوهر چه تواند کردن؟
غفلت از دایره بی خبران بیرون است
خواب با دیده ساغر چه تواند کردن؟
کرد مغلوب، هوا عمر سبکسیر مرا
شمع با سیلی صرصر چه تواند کردن؟
بی قراران تو از کون و مکان بیرونند
گرد با مرغ سبک (پر) چه تواند کردن؟
رگ ابری چه قدر آب ز دریا گیرد؟
آستین با مژه تر چه تواند کردن؟
ناتوانان چه غم از موج حوادث دارند؟
بوریا با تن لاغر چه تواند کردن؟
دل خوبان به سخن نرم نگردد صائب
مور با سد سکندر چه تواند کردن؟