غزل شمارهٔ ۶۲۶۴
باده با حوصله ما چه تواند کردن؟
تندی سیل به دریا چه تواند کردن؟
حمله شعله کجا و سپر موم کجا
توبه با ساغر و مینا چه تواند کردن؟
از صف آرایی ما عشق فراغت دارد
کثرت موج به دریا چه تواند کردن؟
عارف از داغ حوادث نکشد رو در هم
لاله با سینه صحرا چه تواند کردن؟
سرو از کشمکش باد خزان آزادست
با دل ما غم دنیا چه تواند کردن؟
کجی از طبع به تدبیر برون نتوان برد
شانه با زلف چلیپا چه تواند کردن؟
حسن کامل ز شبیخون گزند آزادست
چشم بد با ید بیضا چه تواند کردن؟
آسمان بیهده خم در خم صائب کرده است
کشتی شیشه به خارا چه تواند کردن؟