۱- ابومحمد الحسن بن علی، کرّم اللّه وجهه

هجویری / کشف المحجوب / بابٌ فی ذکر أئمَّتِهِم من اهل البیت

منهم: جگربند مصطفی و ریحان دل مرتضی، و قرّة عین زهرا، ابومحمد الحسن بن علی، کرّم اللّه وجهه
وی را اندر این طریقت نظری تمام بود و اندر دقایق عبارات حظی وافر؛ تا که گفت اندر حال وصیت: «علیکم بِحِفْظِ السَّرائِرِ؛ فانَّ اللّهَ تعالی مُطَّلِعٌ عَلَی الضَّمائِرِ. بر شما بادا به حفظ اسرار؛ که خداوند تعالی دانندۀ ضمایر است.»
و حقیقت این ان بود که بنده مخاطب است به حفظ اسرار، همچنان که به حفظ اظهار. پس حفظ اسرار از التفات به اغیار بود و حفظ اظهار از مخالفت جبار.
ومیآید که چون قدریان غلبه گرفتند و مذهب اهل اعتزال اندر جهان پراکنده شد، حسن البصری رضی اللّه عنه به حسن بن علی رضی اللّه عنهما نامه‌ای نبشت و گفت:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
السَّلامُ علیک یابنَ رَسُولِ اللّهِ و قُرَّةَ عَیْنِه، و رحمةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُه.
امِا بَعْدُ، فَإنَّکُم، مَعاشرَ بنی هاشم، کَالفُلْکِ الجاریةِ فی اللُّجَج، و مَصابیح الدّجی، و أعلامِ الهُدی و الأئمَّةُ القادَةُ، الّذینَ مَنْ تبَعَهُم نجا، کَسَفینَةِ نُوحٍ المَشْحُونَةِ الَّتی یَؤُلُ إلیها المُؤمِنونَ وَ یَنْجُو فیها المُتَمَسِّکونَ. فَما قولُک، یابنَ رَسولِ اللّه صلّی اللّه علیه عِندَ حَیرتِنا فی القَدَرِ و اختلافِنا فی الإستطاعةِ؟ لِتُعَلِّمشنا بِما تأکَّدَ علیه رَأیُکَ، فأنّکُمْ «ذُریّةٌ بَعضُها مِنْ بعضٍ» بعلم اللّهِ عُلِّمْتُم، و هُوَ الشّاهدُ عَلَیکم و أنتم شُهَداءُ اللّه عَلَی النّاسِ، والسّلام.
معنی این، آن بود که: سلام خدای بر تو باد، ای پسر پیغمبر خدای و روشنایی چشم او، رحمت خدای بر شما باد و برکات او. شما جملگی بنی هاشم چون کشتیهای روانید اندر دریاها و ستارگان تابندهاید و علامات هدایت و امامان دین. هر که متابع شما بود نجات یابد، چون متابعان کشتی نوح که بدان نجات یافتند مؤمنان. تو چه می‌گویی، یا پسر پیغامبر صلی اللّه علیه اندر تحیر ما اندر قدر و اختلاف ما اندر استطاعت؟ تا ما بدانیم که روش تو چیست اندر آن و شما ذریۀ پیغامبرید علیه السّلام و هرگز منقطع نخواهید گشت. علمتان به تعلیم خدای است عزّ و جلّ و او نگاه دارنده و حافظ شماست و شما از آن خلق.
چون نامه بدو رسید، جواب نبشت:
بسم اللّه الرّحمنِ الرّحیمِ
أمّا بعدُ، فَقَد انْتَهی إلیَّ کتابُک عندَ حَیرَتِک و حیرَةِ مَنْ زغمتَ مِنْ أمَّتنا، و الّذی علیه رأیی أنّ مَنْ لم یؤمِنْ بِالقَدَرِ، خَیْرِه و شرِّه، فقد کَفَر، و مَنْ حَمَلَ المَعاصی عَلَی اللّهِ فقد فَجشرَ. إنّ اللّهَ لایُطاعُ بِاکراهٍ و لایُعْصی بغَلَبَةٍ ولایهْمِلُ العبادَ مِنَ المُلکة، لکنّه المالکُ لما ملّکَهُم و القادرُ عَلی ما غَلَبَه قُدْرَتُهم فَإنِ ائْتُمِرُوا بالطّاعةِ لم یکنْ لَهُمْ صادّاً ولالَهُم عَنْها مُثَبِّطاً، فَإن اتوا بالمعصیةِ و شاء أن یَمُنَّ علیهم فیحولُ بینَهم و بینَها فعلٌ و انْ لَمْ یَفْعَلْ فَلَیْسَ هُوَ حَمَلَهم علیها اجباراً وَلا أَلزَمَهُم ایّاها إکراهاً بالحْتِجاجه علیهم أنْ عرّفهم و مکّنهم و جعل لهم السّبیل إلی أخذِ ما دَعاهُم إلیه و ترکِ ما نَهیهُم عنه، «وللّهِ الحجّةُ البالغةُ. (۱۴۹/الأنعام)». والسلام.
معنی این آن بود که: آن‌چه نبشته بودی از حیرت خود و آن که می‌گویی از امت ما، اندر قدر، و آن‌چه رای ما بدان مستقیم است آن است که هر که به قدر خیر و شر از خدای، ایمان نیارد کافر است و هر که معاصی بدو حواله کند فاجر؛ یعنی انکار تقدیر مذهب قدر بود و حوالت معاصی به خدای مذهب جبر. پس بنده مختار است اندر کسب خود به مقدار استطاعتش از خدای عزّ و جلّ و دین میان جبر وقدر است.
و مراد من از این نامه بیش از این کلمه نبود، اما جمله بیاوردم؛ که سخت فصیح و نیکو بود و این جمله بدان آوردم که وی رضی اللّه عنه اندر علم حقایق و اصول به درجتی بوده است که اشارت حسن بصری، با مبالغتش اندر علم، بدو بوده است. و اندر حکایات یافتم که اعرابیی از بادیه درآمد و او بر در سرای خود نشسته بود اندر کوفه. اعرابی وی را دشنام داد و مادر و پدرش را. وی برخاست و گفت: «یا اعرابی، اگر گرسنه‌ای تا نانت آرند و یا تشنه‌ای تا آبت آرند، یا تو را چه رسیده است؟» و وی می‌گفت: «تو چنین، و مادر و پدرت چنین و چنین.» حسن رضی اللّه عنه فرمود غلام را تا یک بدره دینار بیرون آورد و بدو داد و گفت: «یا اعرابی، معذور دار که اندر خانۀ ما بیش از این نمانده است والا از تو دریغ نداریمی.» چون اعرابی این سخن بشنید، گفت: «اشهدُ اَنّک ابنُ رسولِ اللّه، صلّی اللّه علیه و سلّم. می گواهی دهم که تو پسر پیغمبری و من این‌جا به تجربت حلم تو آمدم.»
و این صفت محققان مشایخ باشد رضوان اللّه علیهم که مدح و ذم خلایق به نزدیک ایشان یکسان شده باشد و به جفا گفتن متغیر نشوند و اللّه اعلم.
بررسی آماری ۱- ابومحمد الحسن بن علی، کرّم اللّه وجهه - منهم: جگربند مصطفی و ریحان دل مرتضی، و قرّة عین زهرا، ابومحمد الحسن بن علی، کرّم اللّه وجهه

بیشترین کلمات استفاده شده از لحاظ آماری کلمات ,و، ,که، اندر، به، الله، آز، بود، این، است، ما می باشند. هجویری از کلمه ,و ۶۸ بار ، ,که ۱۹ بار ، اندر ۱۶ بار ، به ۱۳ بار ، الله ۱۳ بار ، آز ۱۲ بار ، بود ۹ بار ، این ۹ بار ، است ۸ بار ، ما ۸ بار در ۱- ابومحمد الحسن بن علی، کرّم اللّه وجهه - منهم: جگربند مصطفی و ریحان دل مرتضی، و قرّة عین زهرا، ابومحمد الحسن بن علی، کرّم اللّه وجهه استفاده کرده است.

کلمه تکرار
68
,که 19
اندر 16
به 13
الله 13
آز 12
بود 9
این 9
است 8
ما 8
تو 7
آن 6
شما 6
خدای 6
علیه 6
چون 5
تا 5
حفظ 5
وی 5
را! 4
رضی 4
گفت: 4
بدو 4
حسن 4
بر 4
مِنْ 4
یا 3
علی 3
علیهم 3
مذهب 3
عنه 3
قدر 3
بدان 3
هر 3
فی 3
پسر 3
خود 3
جمله 2
او 2
بن 2
فقد 2
اعرابی 2
پس 2
تعالی 2
بیش 2
معنی 2
جلّ 2
آن‌چه 2
چه 2
«یا 2
مادر 2
بنی 2
بوده 2
صلی 2
یابنَ 2
معاصی 2
هُوَ 2
باشد. 2
لم 2
اعرابی، 2
نجات 2
عزّ 2
داد 2
نامه 2
بنده 2
سخن 1
نجا، 1
تبَعَهُم 1
خلق 1
نَهیهُم 1
رأیی 1
عِندَ 1
یمن 1
المُلکة، 1
باد 1
درجتی 1
پیغمبر 1
می‌گویی 1
کافر 1
«علیکم 1
إلیها 1
پیغامبر 1
اگر 1
اتوا 1
بینَهم 1
ترک 1
آرند 1
فیها 1
بدره 1
«اشهدُ 1
معذور 1
شر 1
می‌گویی، 1
وَلا 1
غلام 1
خدای، 1
حقیقت 1
أنتم 1
رحمت 1
نداریمی.» 1
شُهَداءُ 1
نشسته 1
«ذُریّةٌ 1
قُدْرَتُهم 1
یَؤُلُ 1
زغمتَ 1
صفت 1
الی 1
یافتم 1
المَشْحُونَةِ 1
لِتُعَلِّمشنا 1
یکسان 1
الضَّمائِرِ. 1
کوفه. 1
جملگی 1
حواله 1
همچنان 1
خلایق 1
بِالقَدَرِ، 1
نبود، 1
گشت. 1
مخاطب 1
ایمان 1
متغیر 1
شده 1
أخذِ 1
عین 1
شاء 1
قدر، 1
بیاوردم؛ 1
الحسن 1
فرمود 1
هاشم، 1
خداوند 1
حَمَلَ 1
علم 1
پراکنده 1
گرفتند 1
حظی 1
بَعْدُ، 1
پدرت 1
بِاکراهٍ 1
بِحِفْظِ 1
دریاها 1
تمام 1
بغَلَبَةٍ 1
زهرا، 1
خانۀ 1
باد، 1
حقایق 1
السّلام 1
بدانیم 1
محققان 1
تأکَّدَ 1
غَلَبَه 1
بودی 1
ای 1
الّذی 1
یک 1
شماست 1
دارنده 1
الإستطاعةِ؟ 1
حکایات 1
آورد 1
گرسنه‌ای 1
تشنه‌ای 1
اسرار 1
اغیار 1
چشم 1
مؤمنان. 1
وصیت: 1
عُلِّمْتُم، 1
دریغ 1
حوالت 1
دل 1
مصطفی 1
قدریان 1
سلّم. 1
تقدیر 1
استطاعتش 1
دین 1
بشنید، 1
چیست 1
فاجر؛ 1
بالطّاعةِ 1
آمدم.» 1
رسید، 1
پدرش 1
النّاسِ، 1
الدّجی، 1
ملّکَهُم 1
سلام 1
است؟» 1
فأنّکُمْ 1
می‌گفت: 1
ایّاها 1
الرّحیمِ 1
هدایت 1
دشنام 1
مستقیم 1
عرّفهم 1
او، 1
الحجّةُ 1
اعتزال 1
مراد 1
بینَها 1
استطاعت؟ 1
فیحولُ 1
بعضٍ» 1
آرند، 1
حَمَلَهم 1
خیر 1
رضوان 1
عبارات 1
بالمعصیةِ 1
کَفَر، 1
کلمه 1
بسم 1
شد، 1
بالحْتِجاجه 1
کند 1
جواب 1
مبالغتش 1
البصری 1
جگربند 1
«تو 1
یَنْجُو 1
اسرار، 1
لایُطاعُ 1
این‌جا 1
ولالَهُم 1
بیرون 1
سرای 1
فَجشرَ. 1
حلم 1
کرّم 1
قولُک، 1
ابومحمد 1
المَعاصی 1
نوح 1
نامه‌ای 1
وقدر 1
لکنّه 1
دار 1
اللّه، 1
نیارد 1
یکنْ 1
انکار 1
أمَّتنا، 1
یَفْعَلْ 1
سخت 1
البالغةُ. 1
أعلامِ 1
علی، 1
مَصابیح 1
اظهار. 1
نظری 1
عَنْها 1
اشارت 1
آنک 1
اختلافِنا 1
تجربت 1
با 1
رَأیُکَ، 1
حال 1
بِما 1
القادَةُ، 1
تعلیم 1
روانید 1
مَعاشرَ 1
الجاریةِ 1
مکّنهم 1
(۱۴۹/الأنعام)». 1
«وللّهِ 1
الهُدی 1
کَسَفینَةِ 1
پیغمبری 1
فصیح 1
لایُعْصی 1
نبشته 1
اختلاف 1
علیک 1
اعرابیی 1
نشوند 1
اسرار؛ 1
رسیده 1
برخاست 1
نخواهید 1
جهان 1
اللُّجَج، 1
إکراهاً 1
حیرت 1
اهل 1
فَما 1
کشتی 1
صادّاً 1
ایشان 1
امامان 1
عنه، 1
است.» 1
بَعضُها 1
بعلم 1
المُؤمِنونَ 1
وافر؛ 1
مختار 1
برکات 1
الَّتی 1
کشتیهای 1
علمتان 1
بادیه 1
السّبیل 1
این، 1
نبشت 1
نزدیک 1
انْتَهی 1
لما 1
حَیرَتِک 1
آوردم 1
أَلزَمَهُم 1
الشّاهدُ 1
العبادَ 1
یؤمِنْ 1
بصری، 1
روش 1
شرِّه، 1
متابعان 1
یعنی 1
دَعاهُم 1
یابد، 1
فَإنَّکُم، 1
ما، 1
خیره 1
الأئمَّةُ 1
کَالفُلْکِ 1
نانت 1
وجهه 1
کسب 1
إلیه 1
امت 1
هرگز 1
رای 1
چنین.» 1
ومیآید 1
نگاه 1
ذریۀ 1
ریحان 1
طریقت 1
هاشم 1
عَلَیکم 1
نمانده 1
بادا 1
متابع 1
جفا 1
مطلع 1
عنهما 1
آبت 1
والسّلام. 1
المُتَمَسِّکونَ. 1
السَّرائِرِ؛ 1
دهم 1
تحیر 1
ذم 1
جبر. 1
والا 1
القَدَرِ 1
میان 1
مقدار 1
اصول 1
اعلم. 1
نیکو 1
علامات 1
کتابُک 1
ضمایر 1
می 1
اما 1
تابندهاید 1
مُثَبِّطاً، 1
الّذینَ 1
فَإنِ 1
اجباراً 1
الرّحمنِ 1
ابنُ 1
ائْتُمِرُوا 1
مدح 1
پیغامبرید 1
منهم: 1
دانندۀ 1
القادرُ 1
لَهُمْ 1
رسولِ 1
ولایهْمِلُ 1
قرّة 1
درآمد 1
منقطع 1
جبار. 1
چنین 1
جعل 1
علیها 1
در 1
مشایخ 1
دینار 1
دقایق 1
یافتند 1
فعلٌ 1
گواهی 1
ستارگان 1
بَرَکاتُه. 1
مخالفت 1
التفات 1
روشنایی 1
عَیْنِه، 1
گفتن 1
مرتضی، 1
حافظ 1
, 1
چنین، 1
فَلَیْسَ 1
علم، 1
المالکُ 1
حَیرتِنا 1