غزل شمارهٔ ۳۸۸۱
قد تو سرو چمن را پیاده می داند
رخ تو چهره گل را گشاده می داند
کمان نرم ترا هر که چاشنی کرده است
کمان سخت فلک را کباده می داند
بودتمام به میزان عقل سنگ کسی
که ناقصان را برخود زیاده می داند
اگر به خاک برابر شود زبیقدری
سخن سوار فلک را پیاده می داند
به روی تلخ ز من هرکه بگذرد صائب
دل رمیده من جام باده می داند