غزل ۲۵
ای سرخ گشته از تو به خون روی زرد ما
                        ما را ز درد کشته و غافل ز درد ما
                        از تیغ بی ملاحظهٔ آه ما بترس
                        اولیست اینکه کس نشود هم نبرد ما
                        در آه ما نهفته خزان و بهار حسن
                        تأثیرهاست با نفس گرم و سرد ما
                        رخش اینچنین متاز که پیش از تو دیگری
                        کردست اینچنین و ندیدست گرد ما
                        سد لعب بلعجب شد و سد نقش بد نشست
                        تا ریختیم با تو، بد افتاد نرد ما
                        وحشی گرفت خاطر ما از حریم دیر
                        رفتیم تا کجاست دگر آبخورد ما