غزل شمارهٔ ۶۶۲۰

چون غافل است دل ز حق از دل چه فایده؟
بی لیلی از نظاره محمل چه فایده؟
سیری ز مال نیست تهی چشم حرص را
غربال را ز کثرت حاصل چه فایده؟
از وصل شد تردد خاطر فزون مرا
پروانه را ز بودن محفل چه فایده؟
چون هست در تصرف دریاعنان موج
رفتن نفس گسسته به ساحل چه فایده؟
زنجیر موج مانع رفتار سیل نیست
بی تاب شوق را ز سلاسل چه فایده؟
پر زر نساخت چون دهن عندلیب را
گل را ز نقد خویش چه حاصل، چه فایده؟
موج سراب سلسله جنبان تشنگی است
حق جوی را ز عالم باطل چه فایده؟
چون می شود زیاده ز ایثار، سیم و زر
بستن در سؤال به سایل چه فایده؟
تا شهرت است مطلب از احسان سیم و زر
از ریزش کریم چه حاصل، چه فایده؟
پیکان دلش ز خنده سوفار وا نشد
چون نیست خرمی ز ته دل چه فایده؟
چون گرد خجلت از رخ قاتل نمی برد
صائب ز پرفشانی بسمل چه فایده؟