غزل شمارهٔ ۵۲۶
غرق دریائیم و ما را موج دریا می کشد
آبرو می بخشد و ما را به مأوا می کشد
عشق هرجائی است ما هم در پی او می رویم
او به هر جا می رود ما را به هر جا می کشد
در ازل بالانشین بودیم گویا تا ابد
جذبهٔ او می کشد ما را به بالا می کشد
ساغر گیتی نما پر می به رندان می دهد
خاطر مستانهٔ رندان ما را می کشد
با سر زلفش در افتادیم و سودائی شدیم
دل به دست زلف او دادیم و دریا می کشد
خاک پایش توتیای دیدهٔ بینای ماست
از برای روشنی در چشم بینا می کشد
در کش خود می کشد ما را به صد تعظیم و ناز
این کشاکش خوش بود چون سید ما می کشد