غزل شمارهٔ ۵۲۵
خاطر ما سوی دریا می کشد
گوئیا ما را به مأوا می کشد
موج دریائیم و دریا عین ما
می برد ما را به هر جا می کشد
جذبهٔ او می کشد ما را به خود
خوش بود چون حقتعالی می کشد
در کشاکش عالمی آورده است
نی من سرگشته تنها می کشد
می کشد نقش خیالی دم به دم
هم خطی بر لوح اشیا می کشد
ما بلای عشق او خوش می کشیم
کار ما در عشق بالا می کشد
تا نماید نعمت الله را به ما
این چنین نعمت بر ما می کشد