عشق آباد
دنیای شعر و ادبیات
نخستین
حافظ
سعدی
مولوی
پروین اعتصامی
خیام
فردوسی
سحر با ناقه گفتم نرم تر رو
اقبال لاهوری
/
ارمغان حجاز
سحر با ناقه گفتم نرم تر رو
که راکب خسته و بیمار و پیر است
قدم مستانه زد چندان که گوئی
بپایش ریگ این صحرا حریر است
چه پرسی از مقامات نوایم
مهار ای ساربان او را نشاید