رباعی شمارهٔ ۱۱۴

ای از تو همیشه کار پندار به برگ
در گوش تو هر زمان همی گوید مرگ
کای برشده بر هوا، ز گرمی چو بخار
باز آی به خاک سرد گشته چو تگرگ