غزل ۵۲
وداع جان و تنم استماع رفتن تست
                        مرو که گر بروی خون من به گردن تست
                        زمانه دامنت از دست ما برون مکناد
                        خدای را نروی دست ما و دامن تست
                        به کشوری که کس از دوستی نشان ندهد
                        مرو مرو که نه جای تو ، جای دشمن تست
                        نشین و بال برافشان که هر کجا مرغیست
                        وطن گذاشته ، در آرزوی گلشن تست
                        در آتشی ز فراقش فتادهای وحشی
                        که هر زبانهٔ آن برق سد چو خرمن تست