غزل شمارهٔ ۷۵
کدام جلوه که در سرو سرافراز تو نیست؟
کدام فتنه که در جلوههای ناز تو نیست؟
مکن به خاک درش ای رقیب عرض نیاز
که نازنین مرا حاجت نیاز تو نیست
دلا به شام فراق از بلای حشر مپرس
که روز کوته او چون شب دراز تو نیست
ز سجده پیش زخش منع ما مکن زاهد
نیاز اهل محبت کم از نماز تو نیست
به کوی عشق هلالی نساختی کاری
چه شد؟ مگر کرم دوست کارساز تو نیست؟