غزل شمارهٔ ۱۴۲۲
لطفش کرم نموده میخانه دام کرده
در حق جمله عالم انعام عام کرده
میخانه ای چنین خوش بر ما سبیل کرده
ما را شراب داده مست مدام کرده
کرده حلال بر ما جام می محبت
افشای سرّ خود را بر ما حرام کرده
سلطان حسن جانان ملک جهان گرفته
عقل آمده به خدمت خود را غلام کرده
جانان و جان سید باشند نعمت الله
نامش نکو نهاده ختم کلام کرده