غزل ۱۲۹
هر چند ناز کردی ، نیازم زیاده شد
                        دردم فزود و سوز و گدازم زیاده شد
                        هر چند بیش کشت به ناز و کرشمهام
                        رغبت به آن کرشمه و نازم زیاده شد
                        باز آمدی و شعلهٔ شوقم به جان زدی
                        کم گشته بود سوز تو بازم زیاده شد
                        درد تو کم نشد ز سفر بلکه سد الم
                        از رنج راه دور و درازم زیاده شد
                        وحشی به فکر چشم غزالی به هر غزل
                        انگیز طبع سحر طرازم زیاده شد