پسر گفتش که هر خلقی که هستند
همه دل در هوای خویش بستند
قدم خود از هوابر مینگیرند
که گامی بی ریا برمینگیرند
چو هست این دَور دَور نفس امروز
نمیبینم دلی بر نفس پیروز
گر از بهر هوای خویش من نیز
کنم از سحر حاصل اندکی چیز
چو در آخر بود توبه ازانم
ندارد ای پدر چندین زیانم