غزل شمارهٔ ۶۹۰
هم ناله رباب نباشد کسی چرا؟
هم گریه کباب نباشد کسی چرا؟
چون می شود شکسته ماه از سفر درست
با برق همرکاب نباشد کسی چرا؟
با سینه ای ز حرف لبالب درین بساط
خاموش چون کتاب نباشد کسی چرا؟
پروانه کامیاب ز ترک حجاب شد
در عشق بی حجاب نباشد کسی چرا؟
از انقلاب، خون سیه مشک ناب شد
مشتاق انقلاب نباشد کسی چرا؟
چون خانه خراب بود پرده دار گنج
در پای خم خراب نباشد کسی چرا؟
اکنون که موج فتنه جهان را گرفته است
در کشتی شراب نباشد کسی چرا؟
از دوستی به دشمن آتش زبان خود
خونگرم چون کباب نباشد کسی چرا؟
از پیچ و تاب، رشته به وصل گهر رسید
در مشق پیچ و تاب نباشد کسی چرا؟
چون دادنی است روز قیامت حساب خود
امروز خود حساب نباشد کسی چرا؟
گلمیخ آستانه عشق است آفتاب
صائب در آن جناب نباشد کسی چرا؟