غزل شمارهٔ ۱۵۱۹
بر تخت دلم نشسته شاهی
شاهی و چگونه شاه ماهی
قدسی ملکی ملک صفاتی
عالی قدری جهان پناهی
بر دست گرفته جام باده
مستانه نهاده کج کلاهی
جان بنده و عقل خادم از
دل تختی و عشق پادشاهی
ما راه روان کوی عشقیم
به زین نرود کسی به راهی
گوئی که ز باده توبه کردی
هرگز نکنم چنین گناهی
درخدمت سید خرابات
جاهی دارم چگونه جاهی