غزل ۸۷

وحشی / گزیده اشعار / غزلیات

چه لطفها که در این شیوه نهانی نیست
عنایتی که تو داری به من بیانی نیست
کرشمه گرم سال است ، لب مکن رنجه
که احتیاج به پرسیدن زبانی نیست
رموز کشف و کرامات سالکان طریق
ورای رمز شناسی و نکته دانی نیست
به هر که خواه نشین گر چه این نه شیوه تست
که از تو در دل ما راه بدگمانی نیست
مرا ز کیش محبت همین پسند افتاد
که گر چه هست سد آواز سرگرانی نیست
تو خون مردهٔ وحشی چرا نمیریزی
بریز تا برود ، آب زندگانی نیست