غزل شمارهٔ ۲۳
یک دمک، با خودآ، ببین چه کسی
                        از که دوری و با که هم نفسی
                        ناز بر بلبلان بستان کن!
                        تو گلی، گل، نه خاری و نه خسی
                        تا کی ای عندلیب عالم قدس!
                        مایل دام و عاشق قفسی؟
                        تو همایی، همای، چند کنی
                        گاه، جغدی و گاه، خرمگسی؟
                        ای صبا! در دیار مهجوران
                        گر سر کوچهٔ بلا برسی
                        با بهائی بگو که با سگ نفس
                        تا به کی بهر هیچ در مرسی