غزل شمارهٔ ۲۴
مضی فی غفلة عمری، کذلک یذهب الباقی
                        ادر کأسا و ناولها، الا یا ایها الساقی
                        شراب عشق، میسازد تو را از سر کار آگه
                        نه تدقیقات مشائی، نه تحقیقات اشراقی
                        الا یاریح! ان تمرو علی وادی أخلائی
                        فبلغهم تحیاتی و نبئهم باشواقی
                        وقل یا سادتی انتم بنقض العهد عجلتم
                        و انی ثابت باق علی عهدی و میثاقی
                        بهائی، خرقهٔ خود را، مگر آتش زدی، کامشب
                        جهان، پر شد ز دود کفر و سالوسی و زراقی