اندر مذمّت خواهران گوید
سنایی
/
حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه
/
الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین
ور ترا خواهر آورد مادر
شود از وی سیاه روی پدر
تو ز میراث ربعی او را ده
فحلی آور ورا سبک مسته
گر تو ناری خود آورد بیشک
بنویسند بیحضور تو چک
نشناسد ز هیچ مرد گریز
نکند خود ز مرد و زن پرهیز
هم ز ده سالگی گرد در سر
شوهر و مال و چیز و زرّ و گهر
زان هوسش خیره لعبت آراید
کیر و کالای را همی باید
جامه بر تن درد همی به ستیز
مانده در انتظار مال و جهیز
ور کنی در جهیز او تأخیر
همه توفیر تو شود تقصیر
نام و ننگت به باد بردهد او
بر سرت زود خاک برنهد او
مرد بیگانه گردد از خانه
خانهات پر شود ز بیگانه