غزل شمارهٔ ۵۰
روز نوروزست سرو گلعذار من کجاست؟
در چمن یاران همه جمعند یار من کجاست؟
مونسم جز آه و یا رب نیست شبها تا به روز
آه و یا رب! مونس شبهای تار من کجاست؟
گشته مردم، هر یکی امروز صید چابکی
چابک صیدافکن مردمشکار من کجاست؟
نیست یک ساعت قرار این جان بیآرام را
یا رب آن آرام جان بیقرار من کجاست؟
سوخت از درد جدایی دل به امید وصال
مرهم داغ دل امیدوار من کجاست؟
روزگاری شد که دور افتادهام آخر بپرس
کان سیهروز پریشانروزگار من کجاست؟
بود عمری بر سر کویت هلالی خاک ره
رفت بر باد و نگفتی خاکسار من کجاست؟