قصیدهٔ شمارهٔ ۵
گر نه آب است اصل گوهر چیست
جوهر گوهر منور چیست
همه عالم چو گوهری دریاب
با تو گفتم بدان که گوهر چیست
نقطه در دور دایره بنمود
گرنه آب است این مدور چیست
خط فاصل میان ظلمت و نور
جز وجود مضاف دیگر چیست
گر نه می ساغر است و ساغر می
در حقیقت بگو که ساغر چیست
نزد ما موج و بحر هر دو یکی است
به جز از آب عین مظهر چیست
جام گیتی نماست یعنی دل
به کف آور ببین که دلبر چیست
عالمی از وجود موجودند
کس نگوید وجود خود بر چیست
گر یکی را هزار بشماری
آن همه جز یکی مکرر چیست
گر بدانی حقیقت انسان
باز یابی که صدر مصدر چیست
نقش عالم خیال اوست ببین
ورنه معنی این مصور چیست
به مَثل گر نمود حق جوئی
حلقهٔ سیم و خاتم زر چیست
لوح محفوظ را روان می خوان
تا بدانی که اصل دفتر چیست
گرنه آب و حیات معرفت است
عین کوثر بگو که کوثر چیست
بزم عشقست و عاشقان سرمست
به از این جنت ای برادر چیست
گر نگوئی که مصطفی حقست
بازوی ذوالفقار و حیدر چیست
نعمت الله مظهر عشق است
منکر او به غیر کافر چیست