غزل ۲۸۷
دارد که چون تو پادشهی بندهات شوم
قربان اختلاط فریبندهات شوم
بیعانهٔ هزار غلام است خندهات
سد بار بندهٔ لب پر خندهات شوم
سد کس به یک نگه فکنی در کمان لطف
شیدایی نگاه پراکندهات شوم
پروانه سوزد از پی سد گام پرتوت
سرگرم شمع عارض تابندهات شوم
خوش اختریست اینکه بر آمد به طالعت
وحشی غلام اختر تابندهات شوم