غزل شمارهٔ ۱۱۹۰
مائیم کز جهان همه دل برگرفته ایم
جان داده ایم و دامن دلبر گرفته ایم
مست و خراب و عاشق و رندیم و باده نوش
آب حیات از لب ساغر گرفته ایم
چون مذهب قلندر رندی و عاشقی است
رندانه ما طریق قلندر گرفته ایم
صدبار خوانده ایم کلام خدا تمام
امروز فاتحه دگر از سر گرفته ایم
عشق آتشی گرفته و در جان ما زده
ما شمع وار از آتش او در گرفته ایم
بر لب گرفته ایم لب جام می مدام
دامان ساقی و لب کوثر گرفته ایم
یاران ندیم مجلس ما نعمت الله است
بنگر که ما حریف چه درخور گرفته ایم