غزل شمارهٔ ۱۰۷۷
لطف او با دیگران ناز و عتابش بر من است
صحبت گرمش به اغیار و کبابش بر من است
یک سر مو غافل از حال ضعیفان نیستم
گر فتد مویی در آتش پیچ و تابش بر من است
کرم شب تابی فلک گر شمع بالینم کند
منت روی زمین از آفتابش بر من است
می کند هر کس به غیر از حق سئوال از دیگران
مشت خاکی بر دهانش زن جوابش بر من است!
حاصل فرمانروایی نیست جز وزر و وبال
بی حسابی می کند هر کس، حسابش بر من است
خشک مغزان را کنم صائب به شعر تر علاج
هر که را دردسری گیرد گلابش بر من است