شمارهٔ ۴۹۰
جلوه ای مستانه زان گلگون قبا می خواستم
زان گلستان یک نسیم آشنا می خواستم
با گواهان لباسی دعوی خون باطل است
ورنه خون خود ازان گلگون قبا می خواستم
تا به کام دل چو مرکز گرد سر گردم ترا
پایی از آهن چو پرگار از خدا می خواستم