شمارهٔ ۸۰

عطار / مختارنامه / باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع

شمع آمد و گفت: کشته بنشینم نیز
تا کشته به سوزد تن مسکینم نیز
از آتش تیز میزیم جان من اوست
وان عمر به سر آمده میبینم نیز