نقش شفانامهٔ عیسیست این
یا رقم خامهٔ مانیست این
غنچهای از گلبن ناز آمده؟
یا گلی از گلشن راز آمده؟
صبح طرب مطلع انوار اوست
جیب ادب مخزن اسرار اوست
نظم کلامش نه به غایت بلند،
تا نشود هر کس از آن بهرهمند
سر معانیش نه ز آنسان دقیق،
کهش نتوان یافت به فکر عمیق
لفظ خوش و معنی ظاهر در آن
آب زلال است و جواهر در آن
شاهد اسرار وی از صوت حرف
کرده لباسی به بر خود شگرف
بسته حروفش تتق مشکفام
حور مقصورات فیالخیام
ماشطهٔ خامه چو آراستش
از قبل من، لقبی خواستش
تحفةالاحرار لقب دادمش
تحفه به احرار فرستادمش
هر که به دل از خردش روزنیست
هر ورقی در نظرش گلشنیست
کرد مجلد سوی جلدش چو میل
داد ادیم از سر مهرش سهیل
زهره شد از چنگ خوش آوازهاش
تار بریشم ده شیرازهاش
باش خدایا به کمال کرم،
حافظ او ز آفت هر کجقلم!
ظلمت کلک وی ازین حرف نور
دار چو انگشت بداندیش دور
شکر که این رشته به پایان رسید
بخیهٔ این خرقه به دامان رسید