غزل شمارهٔ ۱۶۷۵

درین دو هفته که زاینده رود سرشارست
پلی است آن طرف آب، هر که هشیارست
چسان ز سیر چمن خاطرم گشاده شود؟
که بوی گل به دماغ ضعیف من بارست
دل آرمیده بود تا شمرده است نفس
چمن صحیح بود تا نسیم بیمارست
عرق ز روی تو آتش به زیر پا دارد
عجب نباشد اگر همچو اشک، سیارست
به خارخار هوس دامن تو در گروست
وگرنه بادیه عشق بی خس و خارست
به وصل دلبر کنعان رسیدن آسان نیست
متاع این سفر از چشم همچو دستارست
ز درد خویش ندارم خبر، همین دانم
که هر چه جز دل خود می خورم زیانکارست
جهان به مجلس مستان بیخرد ماند
که در شکنجه بود هر کسی که هشیارست
به مجمعی که فتادی بساز با یاران
که در نماز جماعت شتاب بیکارست
مخور فریب مسیحا و چاره سازی او
که شربت دل بیمار، چشم بیمارست
نظر به کعبه و بتخانه نیست عاشق را
که طفل، شوخ چو افتاد خانه بیزارست
به طبع تازه صائب فسردگی مرساد!
که در بهار و خزان خامه اش گهربارست
بررسی آماری غزل شمارهٔ ۱۶۷۵ - درین دو هفته که زاینده رود سرشارست

بیشترین کلمات استفاده شده از لحاظ آماری کلمات دل، چمن، همچو، چشم، بیمارست، هشیارست می باشند. صائب تبریزی از کلمه دل ۳ بار ، چمن ۲ بار ، همچو ۲ بار ، چشم ۲ بار ، بیمارست ۲ بار ، هشیارست ۲ بار در غزل شمارهٔ ۱۶۷۵ - درین دو هفته که زاینده رود سرشارست استفاده کرده است.

کلمه تکرار
دل 3
چمن 2
همچو 2
چشم 2
بیمارست 2
هشیارست 2