شمارهٔ ۱۵۰

سعدی / مواعظ / قطعات

دل مبند ای حکیم بر دنیا
که نه چیزیست جاه مختصرش
شکر آنان خورند ازین غدار
که ندانند زهر در شکرش
پیش ازان کز نظر بیفکندت
ای برادر بیفکن از نظرش
هیچ مهلت نمی‌دهد ایام
که نه برمی‌کند به یکدگرش
خرد بینش به چشم اهل تمیز
که بزرگی بود بدین قدرش
زندگانی و مردنش بد بود
که نماند و بماند سیم و زرش
حسن عنوان چنانکه معلومست
خبر خوش بود به نامه درش
هر که اخلاق ظاهرش با خلق
نیک بینی گمان بد مبرش
وانکه ظاهر کدورتی دارد
بتر از روی باشد آسترش