قطعه شمارهٔ ۵

ای ترک حق نعمت عاشق شناختی
رفتی و ساختی ز جفا هر چه ساختی
کردار من به پای سپردی و کوفتی
گرد هوای خویش گرفتی و تاختی
با تو به دل چنانکه توان ساخت ساختم
بر من ز حیله هر چه توان باخت باختی
نتوانی ای نگارین گفتن مرا که تو
از بندگان خویش مرا کم نواختی
گویا حدیث ما و تو گفت، ای بت، آنکه گفت:
«ای حقشناس! رو که نکو حق شناختی»